اینکه آزادی باید چی باشه، سوال همیشه هاست.

امروز به این فکر کردم که آزادی باید به دست آوردنی باشه. همون طور که آزادی و رسیدن به خود اصیل تلاش کردنیه. ما باید به اندازه ای آزاد باشیم که آزاده ایم. که از خود رهاییم. گرجه. ما آزادیم تا خودمون رو آزاده بسازیم. یعنی حتی وقتی که آزاد نیستیم هم این آزادی رو داریم که خودمون رو در خود نااصیل بیشتر و بیشتر زندانی کنیم. قوانین اجتماعی شاید باید از قوانین جان بیان؟ و ما توی بستر اون قوانین آزاد باشیم کاملا. شاید باید قوانین نتیجه ی نادیدنی اعمال رو دیدنی کنن؟

ولی نه. هر چی فکر می کنم، باز داریم قوانین الهی رو تغییر می دیم الکی. خود اونا کامل ترینن. بهترین کار شاید اینه که هیچ کاری نکنیم و فقط به بهتر کردن خودمون فکر کنیم.

کلا جامعه مفهوم سختیه. باید از دوتایی شروع کرد. اگه از جامعه یه دونه ای تونستی دوتایی بسازی، و جوری بسازی که کاملا همه چیز اوکی باشه، اون وقته که می دونی جامعه سه تایی و بزرگتر از اون چه شکلی باید باشه. اون وقته که می شه به جامعه های بزرگتر فکر کرد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها